جدول جو
جدول جو

معنی خوش قلب - جستجوی لغت در جدول جو

خوش قلب
ویژگی کسی که به دیگران کینه و دشمنی ندارد، خوش باطن، پاک دل، خیرخواه
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
فرهنگ فارسی عمید
خوش قلب(خوَشْ / خُشْ قَ)
نیکخواه. خواهندۀ خوشی برای دیگران. مقابل بدقلب
لغت نامه دهخدا
خوش قلب
پاک طینت، پاک نهاد، خوش فطرت، نیک سرشت
متضاد: بدطینت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش قلب
طيّب القلب
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به عربی
خوش قلب
Kindhearted
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خوش قلب
bienveillant
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خوش قلب
bondadoso
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خوش قلب
добросердечный
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به روسی
خوش قلب
gutherzig
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به آلمانی
خوش قلب
добросердий
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خوش قلب
dobroduszny
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به لهستانی
خوش قلب
善良的
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به چینی
خوش قلب
bondoso
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خوش قلب
di buon cuore
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خوش قلب
خوش قلب، دل شاد
دیکشنری اردو به فارسی
خوش قلب
خوش قلب
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به اردو
خوش قلب
উদারমনা
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به بنگالی
خوش قلب
mwenye moyo safi
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خوش قلب
iyi kalpli
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خوش قلب
心優しい
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خوش قلب
לבבי
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به عبری
خوش قلب
दयालु
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به هندی
خوش قلب
baik hati
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خوش قلب
มีใจดี
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به تایلندی
خوش قلب
goedhartig
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به هلندی
خوش قلب
마음씨 좋은
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش لقا
تصویر خوش لقا
(دخترانه)
خوش (فارسی) + لقا (عربی) خوش صورت، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
(خوَشْ / خُشْ لَ)
آنکه لب خوش ترکیب و شکرین و زیبا دارد:
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کشی دلکشی خوش لبی خوش زبانی.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قِ لِ)
خوش خوی. مقابل بدخلق و بدخوی. (یادداشت مؤلف). خوشرفتار. با رفتاری غیرسرکش
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ لَ)
کاغذ صاف و نرمی که به خوبی و روانی توان بر آن نوشت. (از غیاث اللغات) (آنندراج) :
می توان زد رقمی خواه به خون خواه به نیل
صفحۀ کاهی رخسارۀ ما خوش قلم است.
طالب آملی (از آنندراج).
بیاض گردن او دست را ز کار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد.
صائب (از آنندراج).
رخ تو از خط مشکین رقم خطر دارد
سیاه زود شود صفحه ای که خوش قلم است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ)
خوش طینتی. خوش جنسی. مقابل بدقلبی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش لقا
تصویر خوش لقا
زیبا روی خوب چهره زیبا روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش قولی
تصویر خوش قولی
عمل خوش قول مقابل بد قولی
فرهنگ لغت هوشیار
خوش دست، سازگار، مانوس
متضاد: نامانوس، خوش خلق وخو
متضاد: بدقلق، بدخو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش ذاتی، خوش فطرتی، نیک سرشتی، نیک نفسی، نیک نهادی، نیکونهادی
متضاد: بدذاتی، بدنفسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد